سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگاری غریب ..

سه شنبه 92 اسفند 20 ساعت 8:15 عصر


شبنم چگونه دم زند از بی کرانه ها

روزگاری کنارقبورشهدا؛؛؛پربود از  مادران شهدا 

a

روزگاری هرجایی که بودیم با بچه ها قرار می گذاشتیم تا عصر و غروب پنج شنبه خودمان را به قطعه بهشتی شهرمان ، گلزار شهیدان برسانیم / چفیه ای به گردن و کتابچه ی زیارت عاشورایی در دست ، با چه ذوقی از خانه به سمت گلزار قدم برمی داشتیم .. ضبط صوت تک کاست وتک باند قرمزرنگ کوچک ، شده بود تنها وسیله تبلیغاتی مان / گاهی اوقات  هم کسی پیدا می شد که یک بلند گوی دستی زرد وسفید باطری خور ، همراه خود می آورد که آن روز می توانستیم فضای بیشتری را پوشش بدهیم / صدای آهنگران با متن ( سبکبالان .....) وگاهی اوقات نوای گرم حاج منصور عزیز با زیارت عاشورای جانسوزی که می خواند ، حال و هوای معنوی خاصی به فضا می داد ..



کم کم آستینها رو بالا می زدیم و جارو به دست خاک روبی  می کردیم ، دبه ها رو پر آب می کردیم ویکی یکی قبور مطهر را  با سلام وصلوات می شستیم/ چه عشقی ، چه شوری ، انگار رویا بود و خوابی زیبا / انگار مارا به زیارت شش گوشه حسینی برده اند / خسته که می شدیم به عکس شهیدی خیره می شدیم وتمنّا می کردیم هر آنچه در دل داشتیم ..

و حالا می بینیم که جز سیاهی بر گلزار شهدا نمانده است .. کو آن صفا و آب و رنگ گلزار شهرمان ..؟ کو ؟؟



قلم نگار : محمد | بیسیمچی [ قلم]


سنگر پشتیبانی

اگه جنگ بشه میری؟!
\کوک کن ساعت خویش\
انقلاب به حاشیه رفته !
ضرورت یک انقلاب رسانه ای
به یاد مجنون ..
[عناوین آرشیوشده]