سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلاشینکف را هنوز دارم

شنبه 92 اسفند 17 ساعت 7:18 عصر

 

a

به‌هرحال، لباس پوشیدم و تفنگ هم خودم داشتم. البته حالا یادم نیست تفنگ خودم را برده بودم یا نه. همین تفنگی که اینجا توی فیلم دیدید روی دوش من است، کلاشینکف خودم است. الان هم آن را دارم. یعنی شخصی است و ارتباطی به دستگاه دولتی ندارد. کسی یک وقت به من هدیه کرده بود. کلاشینکف مخصوصی است که بر خلاف کلاشینکف‌های دیگر، یک خشاب پنجاه تایی دارد. غرض؛ حالا یادم نیست کلاشینکفِ خودم همراهم بود، یا آنجا، گرفتم. همان شبِ اوّل رفتیم به عملیات. شاید دو ـ سه ساعت طول کشید و این در حالی بود که من جنگیدن بلد نبودم. فقط بلد بودم تیراندازی کنم. عملیات جنگی اصلاً بلد نبودم. غرض؛ این، یک کار ما بود که در اهواز بود و عبارت بود از تشکیل گروه‌هایی که به اصطلاحِ آن روزها، برای شکار تانک می‌رفتند. تانک‌های دشمن تا «دُب‌هردان» آمده بودند و حدود هفده ـ هیجده یا پانزده ـ شانزده کیلومتر تا اهواز فاصله داشتند و خمپاره‌های‌شان تا اهواز می‌آمد. خمپارة 120 یا کمتر از 120 هم تا اهواز می‌آمد.



قلم نگار : محمد | بیسیمچی [ قلم]


سنگر پشتیبانی

اگه جنگ بشه میری؟!
\کوک کن ساعت خویش\
انقلاب به حاشیه رفته !
ضرورت یک انقلاب رسانه ای
به یاد مجنون ..
[عناوین آرشیوشده]