گویند : روزی عابدی مشغول نماز خواندن بود و غرق مناجات صادقانه و خالصانه با خدای خویش ؛ شیطان که به دنبال چاره اندیشی برای انحراف او برآمده بود ؛ آمد و بدون توجه به او کمی جلوتر ایستاد و شروع به نماز خواندن کرد ؛ پس مدتی عابد که می خواست از مسجد خارج شود متوجه او شد و پیش خودش گفت :؟ مگر کسی از من نماز خوان تر هم هست؟ ؛ از اینجا شد که هرچه منتظر او نشست تا نمازش تمام شود دید خیر!!!!! انکار این طرف ول کن نیست ؟؟؟ بعد از تشهد سریع مچ دستش را گرفت و گفت : بگو ای عابد تو که هستی و من شیفته ی تو شده ام و اگر ممکن است مرا به مریدی خود قبول کن ؟! نقشه ی شیطان گرفته بود ؛ و قبول کرد به مرور زمان او را چنان از راه به در کرد و تمام حرام ها را به اسم دین و خدا برای او حلال کرد که شد آنچه نباید ....
***
حال حکایت دکتر رئیس جمهور ما هم همین شد و پر کاری و تلاش و کوشش و تقوای به اصطلاح ظاهر بیش از حدّ آقای مشائی هم چشم او را بربست و شد آنچه نباید....
***
کاملا با ربط ؛؛؛؛ خیلی باید مواظب دامهای شیطان بود ؛ یک روز برسیسای عابد و وووو شاید به سراغ ما بیاید و اصلا خبر نشویم؟!
بعضی ها فکر می کنند تازه امروز تحریم شده ایم ، اما خاطرات اوائل انقلاب و جنگ تحمیلی را اگر بخوانند و بپرسند می فهمند که ما سی و اندی سال است که در تحریم زندگی می کنیم و و بزرگ شده آنیم و تمامی پیشرفتهائی که در این سالها داشته ایم وابسطه به همین خودکفائی هاست و البته مرهون خون شهدایمان....
سنگر پشتیبانی