اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ..
- به نظر تو، چرخیدن چرخ سانتریفیوژهای انرژی هستهای با چرخیدن چرخ لبوی تو یا چرخ هر کارخانه و کارگر دیگری مغایرت داره؟!
- نه! اونکه مهمتره اصلا! شهید بالاش دادیم!
- تو به این مذاکره هستهای با دولت آمریکا، خوشبین هستی یا نه؟
- من گاهی یک چیزهایی میبینم که متاسفانه به همین دولت خودمان هم خوشبین نیستم، چه برسه به دولت آمریکا! الان واقعا پدرم مونده، یارانه به ما تعلق میگیره، نمیگیره، روش حساب کنیم، نکنیم! من توی فامیل خودمون، توی همون سقز، کسایی رو سراغ دارم که وضع مالیشون خوب نبود اما سبد کالا بهشون تعلق نگرفت! و برعکسش! چیکار داره میکنه دولت؟!
- الان هم آب گرون شده، هم برق. نمیخوای لبو رو گرون کنی؟
- ما اگه میخواستیم مثل دولت کار کنیم که اصلا کسی لبو نمیخورد!
تو ژنو چی کار می کنن باهاتون؟!
سخنگوی وزارت خارجه فرموده اند ما در جریان دیدار اشتون با محکومان امنیتی نبوده ایم!
خب آخه یا دروغ می گید یا بی عرضه اید!
شما که بیخ گوشتون تو تهران، سرتون کلاه میذارن تو ژنو چی کار می کنند باهاتون؟؟؟
شبنم چگونه دم زند از بی کرانه ها
روزگاری کنارقبورشهدا؛؛؛پربود از مادران شهدا
روزگاری هرجایی که بودیم با بچه ها قرار می گذاشتیم تا عصر و غروب پنج شنبه خودمان را به قطعه بهشتی شهرمان ، گلزار شهیدان برسانیم / چفیه ای به گردن و کتابچه ی زیارت عاشورایی در دست ، با چه ذوقی از خانه به سمت گلزار قدم برمی داشتیم .. ضبط صوت تک کاست وتک باند قرمزرنگ کوچک ، شده بود تنها وسیله تبلیغاتی مان / گاهی اوقات هم کسی پیدا می شد که یک بلند گوی دستی زرد وسفید باطری خور ، همراه خود می آورد که آن روز می توانستیم فضای بیشتری را پوشش بدهیم / صدای آهنگران با متن ( سبکبالان .....) وگاهی اوقات نوای گرم حاج منصور عزیز با زیارت عاشورای جانسوزی که می خواند ، حال و هوای معنوی خاصی به فضا می داد ..
کم کم آستینها رو بالا می زدیم و جارو به دست خاک روبی می کردیم ، دبه ها رو پر آب می کردیم ویکی یکی قبور مطهر را با سلام وصلوات می شستیم/ چه عشقی ، چه شوری ، انگار رویا بود و خوابی زیبا / انگار مارا به زیارت شش گوشه حسینی برده اند / خسته که می شدیم به عکس شهیدی خیره می شدیم وتمنّا می کردیم هر آنچه در دل داشتیم ..
و حالا می بینیم که جز سیاهی بر گلزار شهدا نمانده است .. کو آن صفا و آب و رنگ گلزار شهرمان ..؟ کو ؟؟
سنگر پشتیبانی